جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5307
نماز جمعه از دیدگاه مذهب شیعه
نویسنده:
علی تقی زاده اکبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پایان‌نامه در دو بخش و هشت فصل و یک خاتمه تنظیم شده است . بخش اول که به بحث درباره نماز جمعه از نظر موضوع اختصاص دارد، شامل پنج فصل است . در صل اول واژه‌های صلاه و جمعه، در فصل دوم، تشریع نماز جمعه، در فصل سوم، اهمیت نماز جمعه، در فصل چهارم، ماهیت و اجرای نماز جمعه و بالاخره در فصل پنجم، شرایط نماز جمعه مورد بحث قرار گرفته است . در بخش دوم، نماز جمعه از نظر حکم موضوع بحث است و شامل سه فصل است . فصل اول به حکم نماز جمعه، فصل دوم به احکام نماز جمعه و فصل سوم به آداب نماز جمعه اختصاص پیدا کرده است . در خاتمه نظری اجمالی به چگونگی اقامه این فرضیه توسط شیعه و اسامی فقهایی که در زمان غیبت معصوم (ع) قائل به وجوب تعیینی نماز جمعه می‌باشند، انداخته شده است . در تنظیم این مطالب ، سعی شده است نظمی منطقی رعایت گردد. در این رساله، برخلاف بیشتر رساله‌هایی که درباره نماز جمعه به نگارش درآمده، این فرضیه تنها از نظر حکم مورد بررسی قرار نگرفته، بلکه تقریبا بحث کاملی از مسائل کلی نماز جمعه ارائه شده است . همچنین بحث پیرامون حکم نماز جمعه، مستقل از بحث درباره شرط بودن معصوم (ع) مطرح شده است .
ماهیت جوهر جسمانی و جوهر نفسانی در اندیشه دکارت
نویسنده:
ملیحه زختاره
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رنه دکارت به عنوان بنیان‌گذار فلسفه جدید درآغاز با دو مسأله اساسی مواجه بود: معرفت یقینی و نسبت جسم و نفس. وی نخستین فردی بود که در فلسفه جدید نبوغ بسیار بالایی از خود نشان داد و نظریاتش در طبیعیات، فیزیک و نجوم جدید تاثیر بسزایی داشت. اگرچه دکارت وارث فلسفه مدرسی بود و بسیاری از میراث آنان را پاس می‌داشت اما اصول گذشتگان را یکسره نپذیرفت و کوشید فلسفه‌ای با بنیان جدید بنا کند. در وهله اول وی بر این باور بود که اولاً گوهر علوم طبیعی کشف نسبت‌هایی است که می‏توانند به صورت ریاضی‌ بیان شوند؛ همه علوم طبیعی باید این قابلیت را بیابند که در ریاضیات فروکاسته شوند تا یکی شوند و عالم، از آن حیث که می‌توان‏ آن را به صورت لمی تبیین کرد، بایستی آن‌چنان سرشتی داشته باشد که سیر و سلوک ریاضیاتی را پذیرا شود. ثانیاً تصور وی این بود که ریاضیات به طور کلی سرمشق معرفت یقینی و روش دستیابی به آن است، از این‌رو در صدد برآمد کشف کند این یقین عبارت از چه چیزی است و مقرر کرد همه معتقدات با محک چنین قطعیتی یعنی با روش‌هایی که به اندازه روش‌های ریاضیات واضح و متمایز است، بایستی آزموده شوند.در واقع از نظر وی عقایدی را می‏توان پذیرفت که صدقشان به صورت واضح و متمایز بر انسان پدیدار شده باشد. به عبارت دیگر بداهت ملاک حقیقت است. هر تصوری هم که بعد از تعقل، وضوح و تمایز آن آشکار باشد، به عنوان تصور درست و راستین قابل قبول است.منظور دکارت از وضوح و تمایز، آن نوع بداهت ذاتی است که مشخصه ساده‌ترین قضایای ریاضی و منطق است. قضایایی که هر کسی می‏تواند صدق آنها را با فروغ فطری عقل دریابد. چنین قضایایی از نظر دکارت دارای خصلت تردید ناپذیری‏اند، به این معنا که نه فقط تردید در مورد آنها بسیار دشوار است، بلکه ذاتاً نمی‏توانند مورد تردید واقع شوند و در همین تلاش برای رسیدن به قضایای تردیدناپذیر است که دکارت درصدد برمی‏آید به معرفت یقینی دست یابد که واجد خصیصه تردیدناپذیری به صورت کامل باشد. در این راه وی مصمم شد در هر آنچه که تردید روا باشد، تردید کند تا ببیند آیا چیزی باقی می‏ماند که از این روند مصون بماند. به عبارتی «دکارت فلسفه خود را با انعکاس شک و تردید آغاز نمود که به نظر می‌رسید در اغتشاشات فکری سده هفدهم رایج بوده اما با فلسفه‌ای تمام کرد که تا سده بیستم بر تفکر غرب سیادت نمود.» دکارت دریافت در بسیاری چیزها که عموماً بسیار یقینی انگاشته می‏شوند، می‏توان تردید کرد: مثلاً در وجود اشیاء مادی پیرامون خود و درخصوص ادراکاتی که به استناد عقل متعارف دریافته می‌شوند. «من گاهی تجربه کرده‌ام که این حواس فریبنده است و عاقلانه‌تر این است که به چیزی که یک بار ما را فریب داده است کاملاً اعتماد نکنیم.»زیرا هر چند در آن لحظه خاصی که اشیاء مادی مختلف را می‏بیند و احساس می‏کند، از وجود آنها بسیار مطمئن می‏باشد، ولی در مرحله دوم مواقعی دیگر که به خواب می‏رود و خواب می‏بیند و همه چیزهایی را که فرضاً در پیرامون وی می‏باشند، به صورت رویاها در خواب می‏بیند یعنی همین احساس یقین را در مورد وجود آنها نیز دارد، پس چگونه می‏توان یقین حاصل کرد کهاشیایی که در این لحظه بیداری در پیرامون وی هستند، رویایی بیش نباشند؟ وی حتی توانست شک کند خودش بدنی دارد که یکی از اشیاء مادی است و لذا می‏شود از شک مصون باشد؟ سپس دست کم به این نتیجه رسید که یک امر یقینی وجود دارد که در آن نمی‌توان شک کرد و آن این‌که، شک می‏کند؛ زیرا در همان زمان که در حال شک کردن است می‌بایست وجود داشته باشد تا شک کند. بنابراین از این‌جا نتیجه گرفت نمی‌توان در اینکه که فکر می‌کند و به عبارت دیگر شک می‌کند، شک کند؛ زیرا شک کردن خود یک قسم فکر کردن است. لذا دریافت دست کم یک قضیه تردیدناپذیر وجود دارد: «من فکر می‏کنم». اما از این قضیه، قضیه دیگری نتیجه گرفت، «پس هستم»که در اصل بنیادی دکارت (Cogito ergo sum) انعکاس یافت؛ زیرا این‌که هیچ‌کس نمی‏تواند بدون آنکه موجود باشد فکر کند، از نظر وی قضیه‌ای تردیدناپذیر است و بداهت ذاتی دارد که حتی شیطان فریبکار دکارت هم نمی‌تواند در آن تردید افکند. زیرا هرچند دامنه اطلاق شک را وسعت بخشم، نمی‌توانم آن را در مورد وجود خویش اطلاق کنم. زیرا در نفس عمل شک کردن وجود من آشکار می-شود. شک من که اندیشه من است به وجود این منی که می‌اندیشد پیوسته است. ممکن نیست که من ادراک کنم که می‌اندیشم، بی‌آنکه به یقین ادراک کنم که هستم. اگر در این پیوستگی شک کنم، خود این شک باز هم تایید تصدیق مرا در پی خواهد داشت. شرط اساسی شک من متیقن بودن وجود من به عنوان اندیشه است. در اینجا ما با حقیقت مشخص و ممتازی مواجهیم که هم از تاثیر تباه‌کننده و فرساینده شک فطری که محتملاً درباره احکام خود در مورد امور مادی احساس می‌کنیم و هم از شک اغراق‌آمیزی که با فرضیه موهوم دیوپلید ممکن می‌گردد در امان است. اگر من دچار فریب می‌شوم، باید وجود داشته باشم تا دچار فریب شوم، اگر من خواب می‌بینم، باید وجود داشته باشم تا خواب ببینم. در اینجا باید این نکته را در نظر داشت که از نظر دکارت شک کردن صورتی از فکر کردن است. وی این اصل را زیربنای فلسفه خود قرار داد و نخستین گام برای رهایی از شک را انجام داد؛ زیرا درباره هر چیز دیگری می‌توان شک کرد ولی درباره این امر هرگز نمی‌توان شک کرد. اما در خصوص این بنیاد یک چیز باید مورد توجه باشد: عبارت «من شک می‌کنم، پس هستم» قیاسی نیست که در آن کبری قضیه حذف شده باشد زیرا «اگر قیاس بود مقدمات آن می‌بایست واضح‌تر و معلوم‌تر از نتیجه «پس هستم» باشد و «پس هستم» دیگر نخستین بنیاد هر علمی نمی‌بود. بعلاوه این نتیجه یقینی هم نمی‌شد؛ زیرا درستی آن وابسته به مقدمات کلی است که مولف قبلاً درباره آنها شک کرده است. بنابراین «می‌اندیشم پس هستم» قضیه واحدی است که برابر است با «من شی متفکرم.»به این ترتیب دکارت توانست به وجود خویش از طریق «فکر می‏کنم، پس هستم» یقین حاصل کند. به عبارت دیگر کسی که می‌گوید «می‌اندیشم پس هستم یا وجود دارم، وجود را با قیاس منطقی از فکر استنتاج نمی‌کند بلکه با یک عمل بسیط شهود عقلی آن را مورد ادراک قرار می‌دهد، گویی امری است که فی‌نفسه و بالذات بر وی معلوم است. اینکه هر آنکه فکر می‌کند هست و یا وجود دارد از قبل بر فرد معلوم است اما از طریق تجربه فردی اکتساب شده است که اگر موجود نباشد قادر به فکر کردن نیست.ممکن است دکارت اندیشه خود را یا با وضوح تمام یا با استحکام منطقی تمام بیان نکرده باشد اما موقف کلی او این است که من در مورد خاص خود، ارتباط ضروری میان فکر خود و وجود خود را یه علم شهودی ادراک می‌کنم یعنی شهود می‌کنم و این شهود را در قضیه «می-اندیشم پس هستم» اظهار می‌کنم. ازحیث منطقی این قضیه مستلزم فرض قبلی یک مقدمه کلی است ولی این امر بدان معنا نیست که من نخست درباره یک مقدمه کلی می‌اندیشم و آنگاه نتیجه خاصی از آن استخراج می‌کنم. به عکس علم صریح من به مقدمه کلی به تبع شهود من از ارتباط عینی و ضروری میان فکر من و وجود من حاصل می‌شود و یا شاید بتوان گفت که این علم مقارن با شهود است به این معنا که این علم به سبب آنکه نهفته در شهود است و یا بالذات در شهود تضمن دارد، کشف می‌شود. البته دکارت در ذیل واژه افکار طیف بسیار وسیعی از آن‌چه را که می‏توان تجربه‏های شخصیِ معلومِ بی‌واسطه ضمیر و تردیدناپذیر دانست، در نظر داشت. مثلاً دکارت هر چند می‏تواند در وجود اشیاء مادی پیرامون خود و اینکه بدنی دارد، شک کند اما معتقد است دست کم در این که واجد این تجربه‌ است که گویی چنان اشیایی وجود دارند، نمی‏تواند شک کند. به عبارتی وی دریافت می‏تواند در این‌که بدنی دارد شک کند، ولی نمی‏تواند شک کند هنگامی که فکر می‏کند، وجود نداشته باشد. از این‌رو نتیجه گرفت آن «من»ی که اثبات نموده است، وجود دارد و چیزی است که ذاتش فکر کردن است. به این ترتیب توانست وجود خویش را به منزله یک «موجود متفکر» یا آن‌چنان که خودش با تأیید تردیدآمیزی اظهار می‏دارد، به منزله جوهری که خصیصه ذاتی آن فکر کردن است، به اثبات رساند.در این مقطع دکارت طبعاً به مضمون افکار خویش التفات می‏کند. دکارت دریافت در میان تصوراتش، تصوری از موجود کامل یا خدا وجود دارد که با اثبات آن مجوزی به دست آورد تا دست کم برخی از معتقداتی را که در اثر شک از ذهن خویش کنار گذاشته است، مجدداً مطرح نماید. وی احساس ‏کرد اگر پاره‏ای از اساسی‏ترین معتقدات عرفی را، هر چند با احتیاط بپذیرد، کار موجهی کرده است.دکارت بعد از اثبات جوهر نفسانی و تجرد و استقلال وجودی آن از بدن و وجود خدا به عنوان علت مبقیه آن، به اثبات وجود بدن و جسم به عنوان جوهری می‌پردازد که امتداد صفت ذاتی آن است و «اساساً وجه اشتراکی میان فکر و امتداد وجود ندارد.»در واقع از دید دکارت جز امتداد که ذات جسم را تشکیل می‌دهد، هرآنچه در جسم وجود دارد، جزء خواص ثانویه‌ای است که معلول دخالت ادراک است. اما حقیقت جسم، جزء خواص اولیه است که معقول است و از آن صورت حسی نداریم بلکه عقل آن را به نحو شهودی درک می‌کند. به عبارت دیگر علم نفس به عالم از طریق تحلیل عقلانی عملکردهای خواص فیزیکی است.از نظر دکارت حس به ادراک عقلی ارجاع داده می‌شود. البته این نکته به این معنا نیست که ادراک حسی کاملاً باطل است، بلکه به معنای تائید تصورات واضح و متمایز درونی آن، بدون توجه به آنچه داده حسی بیان می‌کند، می‌باشد. بنابراین او وحدت نفس و جسم را می‌پذیرد اما اختلاف عمیقی میان فکر و امتداد به عنوان صفات نفس و جسم قائل می‌شود و به ثنویت آن دو می‌رسد و به‌گونه‌ای از نفس سخن می‌گوید که گویی می‌تواند بدون بدن موجود باشد. وی مدعی شد که عمل تفکر برخلاف تخیل و احساس به مکان و جایی نیاز ندارد و به هیچ شئ مادی وابسته نیست. البته تمایزی که مد نظر دکارت است تمایز عقلی است که فقط در ذهن است، اما واقعیت این دو در خارج همین صفات است. دکارت در عین تمایز ذاتی نفس و جسم قائل نیست که حقیقت ذات انسان را فقط نفس تشکیل می‌دهد و جسم فقط ابزاری در دست نفس است. نفس و جسم دارای وحدت جوهری هستند. «نفس در عین تمایز، در عمل با جسم متحد است.»
بررسی ساختار معنایی سوره مبارکه مریم ( با محوریت حروف مقطعه،سیره و اخلاق انبیاء)
نویسنده:
منصوره سادات هاشمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هر یک از سوره‌های قرآن بنا به شرایط و شأن نزول و موقعیت مکانی و زمانی که دارند دارای موضوعاتی خاص هستند که اهدافی را جهت تعالی بشر دنبال می‌کنند. در بررسی شکلی و معنایی سوره مبارکه مریم که موضوع تحقیق است به این نتیجه می‌رسیم که هدف سوره مریم به‌طوری‌که در آخر سوره به آن اشاره فرموده است: بشارت به پرهیزگاران و انذار مردم ستیزه‌جو است. لذا همین غرض را در سیاقى بدیع و بسیار جالب قرار داده، سوره را با حروف مقطعه آغاز کرده و سپس به داستان زکریا و یحیى و قصه مریم و عیسى و سرگذشت ابراهیم و اسحاق و یعقوب و موسى و هارون و داستان اسماعیل و حکایت ادریس] و سهمى که به هر یک از ایشان از نعمت ولایت داده (که یا نبوت بوده و یا صدق و اخلاص) اشاره‌کرده است. آنگاه علت این عنایت را چنین بیان فرموده که این بزرگواران خصلت‌های برجسته‏اى داشته‏اند از آن جمله که بنده خالص خدا بوده و نسبت به پروردگارشان خاضع و خاشع بودند، ولیکن اخلاف ایشان از یاد خدا اعراض نموده و به‌جای آن دنبال شهوت را گرفتند. لذا ما در این پایان‌نامه که پیرامون بررسی ساختار معنایی سوره مبارکه مریم (با محوریت حروف مقطعه، سیره و اخلاق انبیاء) است، به بررسی موضوعات خاص و محوریت اشاره شده در سوره مریم پرداخته‌ایم.
رابطه خدا با انسان در اسلام و مسیحیت
نویسنده:
زهرا الفتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
خدا و انسان دو مفهوم محوری در ادیان اسلام و مسیحیت و دو قطب اصلی در مفاهیم متون مقدس آن‌هاست. جهان‌بینی این متون، صحنه‌ای را ترسیم می‌کنند که در آن، دو قطب، همراه با مجموعه‌ای از ارتباطات به چشم می‌خورد. در یک سوی این دو قطب، خدایی است که همه پدیده‌های زمینی و آسمانی را آفریده تا مقدمه‌ای برای خلقت انسان باشد، و در سوی دیگر، انسان است که خود را مخلوقی می‌یابد که در میان همه مخلوقات دیگر مورد عنایت و اهتمام خاص خالق خویش است. مضامین متون مقدس اسلام و مسیحیت، شکل‌هایی از روابط را بین این دو قطب به تصویر کشیده‌اند که اشکال صانع و مصنوع، فرمانروا و لشکریان، مولی و عبد و پدر و فرزند از مهم‌‌ترین آن‌ها به شمار می‌‌آین
بررسی سیره خانوادگی ائمه طاهرین(ع)
نویسنده:
ابوالفضل سلمانی گواری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
خانواده یکی از نظام های اولیه جوامع بشری است که با وجود تحولات فراوان در اهداف وکارکردهای خود ثابت مانده است و مناسب ترین نظام برای تأمین نیازهای مادی وروانی بشر بوده و بستری مناسب برای تأمین امنیت وآرامش روانی اعضا، برآورده کردن نیازهای عاطفی افراد، پرورش نسل جدید، اجتماعی کردن فرزندان فراهم نموده است. خانواده جایگاه آسایش و اطمینان ، اولین نهاد اجتماعی و اساس و بنیان هر جامعه است. محیط سالم خانواده ، فضاى بسیار مناسبى است براى شکوفا شدن استعدادهاى فکرى و روحى و جسمى فرزندان ، تا بتوانند، به سعادت خود و اجتماع کمک کنند. نگاه ائمه? به نظام خانواده بسیار عمیق و همه جانبه است.آنان نهاد مقدس خانواده را از بنیادی ترین، مهمترین، طبیعی ترین و تاثیر گذارترین نهاد های اجتماعی می دانند. امروزه بشر نیازمند استفاده از آموزه هایی است تا بتواند به رشد و تعالی و آرامشی که بدان محتاج است، برسد. مهمترین سوالی که در این تحقیق به دنبال پاسخ آن هستیم: سبک و سیره خانوادگی ائمه? به چه گونه ای بوده است؟ روش تحقیق در این پایان نامه به صورت توصیفی-تحلیلی می باشد. این پایان نامه شامل مباحثی در خصوص کلیات پژوهش؛ اهمیت خانواده در اسلام؛ ازدواج و شکل گیری خانواده در سیره ائمه?؛ مراحل تعلیم و تربیت فرزند در سیره معصومان? و در نهایت وظیفه مداری وحس مسئولیت پذیری زن و مرد در سیره ائمه? تهیه و تنظیم شده است.
نقش سازنده ی صبر در زندگی فردی و اجتماعی انسان ازدیدگاه امام علی(ع) با تکیه برنهج البلاغه
نویسنده:
هما اسکندری طاسکوه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش با عنوان نقش صبر و اهمیت سازنده‌ی آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان از دیدگاه امام علی(ع) با تکیه بر نهج البلاغه به نگارش درآمده است. در تعریف کلی از صبر می‌توان گفت: صبر به‌ معنی وادار نمودن نفس به انجام آنچه که اقتضای عقل و شرع است و باز داشتن از آنچه که این دو نهی می‌کنند. با توجه به کاربردهای وسیع صبر، بیشتر افعال اخلاقی به لحاظی، تحت عنوان صبر قرار می‌گیرند. سوال‌های ویژه‌ی این پژوهش عبارتند از: امیرالمومنین(ع) چگونه صبر را به عنوان یک راهکار برون‌رفت و نجات بخش معرفی می‌کند؟ نقش صبر در دست‌یابی به اهداف زندگی چیست؟ میان صبر و خودشناسی چه ارتباطی وجود دارد؟ فرضیه‌ها، امیرالمومنین(ع) صبر را به عنوان یکی از صفات مومنان یاد می‌کند. یکی از کارکردهای صبر، تسریع حرکت آدمی در رسیدن به آمال و اهدافش، به دلیل از بین بردن موانع است. برخورد انسان در مواجهه با مسایل و مشکلات منجر به کشف قدرت پنهان و ظرفیت بالای(استعداد) خود می‌شود. بنابراین، انجام این پژوهش ضروری‌ می-نماید. نتایج به‌دست آمده؛ یکی این‌که انسان هرچه ایمانش بیشتر باشد، در مقابل بلایا و مصائب صبورتر است و بالعکس. تخلق به هر یک از اخلاقیات ایمانی نیازمند صبر است، رابطه‌ی صبر و ایمان یک رابطه‌ی دو سویه است. دیگر این‌که صبر در مصائب و بلایا سبب کشف قدرت درونی در انسان می‌شود، سنت زندگی در دنیا همراه مصیبت و گرفتاری‌ست، تا انسان خودش را بشناسد. هرکس که گرفتار بلایی نشود، چهره‌ی واقعی‌اش شناخته نمی-شود، حتی برای خودش، البته‌ بلایا برای مومن مظهر لطف خداست.روش این تحقیق به صورت کتابخانه‌ای و گردآوری اطلاعات و سازماندهی و تحلیل و تدوین مطالب می‌باشد و در این راستا از هر ابزاری که ما را در رساندن به هدف یاری می-کرد، کمک گرفتیم.
رابطه خلوت و سرّ در عرفان اسلامی
نویسنده:
رویا مختارجوزانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هدف تحقیق حاضر آن است تا نشان دهد فرد خلوت نشین دراثر طی کردن مراحلی چون ریاضت، تزکیه و تصفیه باطن، به مرحله ای می رسد که دلش را از زنگار، تصفیه نموده ؛ در نتیجه از خود خالی شده شده و به وحدت وکشف و شهود و در نهایت به خدا می رسد. در اثر این کشف و شهود سرّ- که ودیعه ای است نهاده دردل – باید از نااهلان و نامحرمان نهان داشته شود. در اینجا است که بحث رازداری وحفظ اسرار مطرح می شود. انسان خود موجودی اسرارآمیز است و رازدانی او با برخورداریش از روح و نورالهی ارتباط مستقیم دارد. هرچه روحش مرتبه ای بالاتری داشته باشد رازدان تر است ؛ و بر عکس هرچه روحش در مرتبه ای خفیف تر و نازل تر قرارگرفته باشد چراغ وجودش بی جان تر ومرده تر است . انبیاء و اولیاء و عرفا و بالاخره انسانهاى عادى و حتى موجودات دیگر هم به نوعی از آن نور وجود و جان حیات برخوردارند. این نور در وجود انسانهاغلظت و فشردگى و قوام بیشترى دارد و در دیگر موجودات از رقت و کمرنگى بیشترى برخوردار است. درنتیجه عارف خلوت می کند تا به خدا برسد، وبه توحید واخلاص محض رسیدن منجر به کشف و شهود و اسرار می گردد. بنابراین معرفت شهودی حق منجر به ارتباط خلوت وسّر می شود.کلیدواژه :خلوت ، سّر، مکاشفه ، شهود، خاموشی، رازداری
توحید و سلامت روانی در معارف علوی
نویسنده:
احمد اسمعیلی بیدگلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش "توحید و سلامت روانی در معارف علوی" درصدد تبیین آموزه های توحیدی مرتبط با سلامت روان مندرج در سخنان امیرالمومنین علی علیه السلام جهت بازشناسی نقش باورهای دینی افراد به این آموزه ها در تأمین سلامت روانی پایدار برای آن ها است.
مساله امکان در فلسفه کانت و نقادی آن از دیدگاه صدرالمتالهین
نویسنده:
عسکر دیرباز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در سلسله تفکر فلسفی، فلسفه کانت یکی از حلقه هایی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. این فلسفه، در عین پیوند وثیق با حلقات پیشین، تاثیر ژرف و شگرف در حلقات پسین دارد. در میان اجزا و ارکان فلسفه کانت، مقولات فاهمه بخاطر نقش آنها در تبیین عینیت، کلیت و ضرورت قضایا، دارای اهمیت ویژه ای است. مقولات جهت، بلحاظ خصوصیاتی که کانت برای آنها قائل است با مقولات کمیت، کیفیت و نسبت، در عین تعامل تفاوتی بارز دارد. مقوله امکان علاوه بر اوصاف خاصی که در مقابل مقوله فعلیت و ضرورت دارد، واجد امتیازات مقولات جهت و مقوله بطور کل نیز هست. خاستگاه حکم ظنی و در نتیجه تامین کننده احتمال صدق قضیه و حکایت گری از رابطه مدرک با متعلق معرفت از جمله این خصایص است. با این حساب تنها آنچه بر حسب مقولات، ممکن المعرفه باشد، ممکن التحقق خواهد بود. در امکان بعنوان اصل، آنچه مطابق با شرایط صوری تجربه باشد، ممکن التحقق دانسته می شود. بدین ترتیب مقوله امکان در محدوده معرفت تجربی، اعتبار یافته ‏‎Contingent‎‏در نسبت با واجب الوجود امری غیرمعتبر می باشد. بلحاظ آنکه در فلسفه صدرالمتالهین معرفت فلسفی، حتی فراتر از حیطه تجربه، معتبر و قابل دفاع منطقی است، ‏‎Contingent‎‏ در نسبت با واجب الوجود، در برهان امکان و وجوب تبیین معتبری می یابد. تبیین فلسفی، خاستگاه و اعتبار امکان بعنوان معقول ثانی فلسفی، قابل دفاعتر از مقوله امکان بعنوان صورت محض فاهمه دانسته شده، رای کانت در این باره، قابل تجدید نظر معرفی شده است. در این رساله، ضمن استدلال بر دعاوی یادشده، اولا استناد کانت به آنها که استنباطی از مجموعه آرا اوست مدلل شده، ثانیا شالوده هایی از فلسفه صدرالمتالهین که هم حوزه با نقطه نظرات کانت در باب مساله امکان است گزینش شده و چالش آنها بلحاظ مبادی، مبانی و لوازم مورد بررسی قرار گرفته است.
  • تعداد رکورد ها : 5307